چرا معدن به ایستگاه آتشنشانی مستقل نیاز داره؟ وظایف ایستگاه آتشنشانی معدن چه؟ آتشنشانی معدن چه تفاوتایی با آتشنشانی شهری داره؟ معمولا معادن روباز با چه حوادثی مواجه است؟ و چجوری میشه از وقوع این حوادث جلوگیری کرد؟ مسئولیت اصلی یک آتشنشان معدن چیه؟ ایستگاه آتشنشانی یک معدن روباز برای حفظ آمادگی خود و پرسنل معدن چه اقداماتی انجام میده؟
روشهای زمین جانورشناسی در اکتشاف معدن مبتنی بر استفاده از حیوانات در اکتشاف، بطور مستقیم و غیر مستقیم است. در نگاه اول بیان این مفهوم و استفاده از حیوانات در اکتشاف مواد معدنی به نظر مضحک و خنده دار است. به نظر میرسد مطالعات زمین جانورشناسی حتی از بررسی های زمین گیاه شناسی نیز قدیمی تر است در نوشته های مربوط به هرودوت آمده است که در 450 سال قبل از میلاد برای اکتشاف طلا در هند از نوعی مورچه استفاده می شده است. هرودوت در وصف اندازه این مورچه ها اغراق کرده و احتمالا منظور او نوعی موریانه بوده است. او ذکر کرده است که این مورچه ها که در ماسه هایی که حاوری طلای فراوان بوده است زندگی میکردند. البته تحقیقات زبان شناسی اخیر روی اسناد قدیمی نشان میدهد که احتمالا منظور هرودوت نوعی موش خرما بوده است در هر صورت جانوران حفار بعنوان بهترین نشانگرهای زمین جانورشناسی برای اکتشاف مواد فلزی شناخته شده اند.
استاد سدراك آبداليان در سال 1273 خورشيدي به دنيا آمد و دكتراي خود را از دانشگاه سوربن پاريس در فرانسه دريافت كرد. او به افتخار دريافت رتبه آكادميك دولت فرانسه با عنوان Academiques La Croix Chevalier dans L ordre des Palmes نايل شد و در دانشگاه ايروان ارمنستان و دانشگاه تهران ايران به درجه استادي رسيد. او در اين دانشگاه ها، زمين شناسي، معدن و لرزه شناسي تدريس مي كرد. در سال 1309 خورشيدي، استاد آبداليان رييس علمي وزارت صنايع و معادن ايران شد. او در بخش هاي بزرگي از ارمنستان و ايران به سفر و پژوهش پرداخت و در زمينه علوم زمين فلات ايران و ارمنستان چندين كتاب و گزارش علمي نوشت.
ما یه خاطره ای سال 89، 90، در معدن مهدی آباد داشتیم، اون موقع قسمت کالامین معدن مهدی آباد 50، 60 سال پیش، اینا تونل زده بودن خارجی ها اصل مواد رو بردن، بعد با شرکت مبین رفته بودن اونجا جاده زدن تازه میخواستن پله هاشو باز بکنن، اینا زیر کوه همش خالی بوده، تونل زده بودن، بعد منم با بلدوزر تی دی 40 کار میکردم، بلدوزر بزرگ و سنگینی بود، سرپرست کارگاه اومده، گفته اینجا واینسید، اینجا زیرش تونله، ما رفتیم 50 متر جلوتر وایسادیم، بعدش سرپرست عملیات اومد گفته نه تونل این زیر پای شماست، باید بیای عقب وایسی، کار نداری بیا عقب وایسا، ما اومدیم عقب وایسادیم، تو حال خودمون بودیم، یه باره ریزش کرد، تونل ریزش کرده بود، عقب بلدوزر رفته بود پایین، سر بلدوزر مونده بود بالا، بعد اون لحظه بدنم کلا یخ زده بود، اومدم با یه بدبختی ای بلدوزر رو با دستگاه های دیگه کمک کردن کشیدیم بالا، اون روز بدترین روز عمرم در معدن بوده...